این روزها، دوباره کتاب "بوف کور" را بعد از چندین سال خواندم. این کتاب شناختهشدهترین اثر صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی ، رمانی کوتاه و از شاهکارهای ادبیات ایران در سده ۲۰ میلادی است. او بوف کور را در سال ۱۳۱۵ هنگامی که به هندوستان سفر کرد، نوشت و ۵۰ نسخه از آن را برای دوستان خود فرستاد. این رمان به بسیاری از زبانها از قبیل انگلیسی، آلمانی، فرانسه، سوئدی، و ژاپنی ترجمه و منتشر شده است. از آن دسته آثاری است که نگاه به آن هیچ حد وسطی ندارد و مخاطبان آن به دو دسته تقسیم می شوند؛ عده ای مخالف سرسخت آن هستند و عده ای دیگر با تعصب به جانبداری از آن می پردازند. بوف کور یکی از بزرگترین رمانهای ایرانی نیز میباشد که شما با خواندن آن با حجم عظیمی از نمادها و جریانات فکری آشنا میشوید. صادق هدایت سال ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد و سال ۱۳۳۰ در پاریس خودکشی کرد.
ماجرای رمان بوف کور در دو قسمت روایت میشود:
در بخش اول، شخصیت اصلی بوف کور – که ساکن خانهای در بیرون خندق در شهر ری است – به شرح یکی از این دردهای خورهوار میپردازد که برای خودش اتفاق افتاده است. وی که حرفه نقاشی روی قلمدان را اختیار کرده است به طرز مرموزی همیشه نقشی یکسان بر روی قلمدان میکشد که عبارت است از: دختری در لباس سیاه که شاخهای گل نیلوفر آبی به پیرمردی که به حالت جوکیان هند چمباتمه زده و زیر درخت سروی نشسته است هدیه میدهد.
در ادامه راوی بر اثر استعمال تریاک به حالت خلسه میرود و در عالم رؤیا به گذشته باز میگردد و خود را در محیطی جدید مییابد که علی رغم جدید بودن برایش کاملاً آشناست. بخش دوم رمان بوف کور ماجرای راوی در این دنیای تازه، در گذشته است. از اینجا به بعد راوی مشغول نوشتن و شرح ماجرا برای سایهاش میشود که شکل جغد است و با ولع هرچه تمام تر هرآنچه را راوی مینویسد میبلعد. راوی در اینجا شخص جوان ولی بیمار و رنجوری است. او در تمام طول بخش دوم رمان به تقابل خود و رجّالهها اشاره میکند و از ایشان ابراز تنفر میکند. وی معتقد است که دنیای بیرونی دنیای رجالههاست.
مردی به نام اوه...برچسب : نویسنده : hphossein بازدید : 138