سیدارتا

ساخت وبلاگ

کتاب "سیدارتا" اثر هرمان هسه، سفر عرفانی مرد جوانی برای دستیابی به معنویت و کمال است. سفری که در آن با انسان‌های گوناگون با هر قشر و مذهبی صحبت می‌کند تا به حقیقت وجود خود پی ببرد و به آرامش واقعی برسد.

کتاب سیدارتا (Siddhartha) رمانی کلاسیک با نثری فلسفی و مملو از آموزه‌های انسانی و اخلاقی است که توسط هرمان هسه تحت تاثیر مذهب‌ها و آیین‌های شرقی به نگارش درآمده است. مفاهیمی که همیشه در طول تاریخ تازگی داشته‌اند و قدیمی نمی‌شوند و همواره برای عموم جذاب هستند. هسه در این کتاب شعر و نویسندگی را با یکدیگر درآمیخته و اثری جدید و گیرا را ارائه کرده است. هرمان هسه، در خانواده‌ای مذهبی بزرگ شده و تاثیر عرفان و اندیشه در کتاب‌های او کاملا آشکار است.

داستان این کتاب مربوط به دوران‌ بودا و هند باستان است و تحولات معنوی یک مرد هندی را روایت می‌کند. مردی که خانه پدری خود را برای یافتن حقیقت ترک می‌کند و قدم در مسیر رهایی می‌گذارد. این اثر منبع الهام بسیاری از انسان‌ها در سرتاسر جهان شده است. بسیاری از منتقدان و نویسندگان برجسته معتقدند که تعدادی از صحنه‌های سیدارتا تابلوهای مثنوی مولوی را برای مخاطب ترسیم می‌کند.

اغلب کتاب‌های هسه درباره‌ی خودشناسی، معرفت‌شناسی و بررسی قدرت درونی انسان‌هاست و براساس این عقیده است که انسان‌ها باید خودشان راهشان را پیدا کنند. در این کتاب صوتی شخصیت اصلی با اشخاص گوناگونی که در کیش و آیین خود برجسته هستند، روبه‌رو می‌شود و با آن‌ها درباره‌ی فلسفه و عرفان صحبت می‌کند. موضوع اصلی کتاب سیدارتا تمام و کمال بر سر این موضوع است که خود انسان باید راه درست زندگی‌اش را پیدا کند.

خلاصه‌ی کتاب سیدارتا:

کتاب سیذارتا یا سیدارتا درباره‌ی جوانى است که به همراه دوستش براى یافتن حقیقت و دانستن وظیفه انسان‌ها بر روی کره‌ی زمین، خانه و پدر و مادر خود را ترک می‌کند و به مرتاضان جنگل می‌پیوندد. در جنگل به فن ریاضت و تفکّر به طریقه‌ی مرتاضان می‌پردازد و می‌کوشد تا مشکلات و موانع رسیدن به حقیقت را رفع کند. اما هرچه تلاش می‌کند به همان اندازه از حقیقت دور می‌شود. سپس شایعه‌اى می‌شنود که شخصی به اسم گوتاما یا بودا به آخرین مرحله کمال انسانى دست یافته و حقیقت را کشف کرده و به سعادت رسیده است.

او راه حقیقت و کمال را به جهانیان می‌گوید. مردم بسیارى به دور او جمع می‌شوند و از برکت انفاس و آموزه‌های او استفاده می‌کنند. سیذارتا و دوستش نیز براى ملاقات با بوداى اعظم، گروه مرتاضان را برای همیشه ترک می‌کنند. آن‌ها بودا را دیدند و از رفتار و طرز نگاه و جلال و شکوهش که فقط مختص اهل صفا است، شگفت‌زده شدند.

بوداى اعظم در سخنرانی‌های خود از درد و رنج سخن می‌گفت و دنیا را جز رنج نمى‌دید، اما راه رهایى از آن را نیز یافته بود. وى چهار اصل بزرگ را بیان کرد و راه رهایی را با شیوه‌های هشتگانه به حضار گفت. سیدارتا و دوستش هر دو در جمع بودند و سخنان بودا را شنیدند. دوست و همراه سیذارتا تحت تأثیر آموزه‌های بودا قرار گرفت و با وى بیعت کرد. امّا سیدارتا با آموزه‌های بودا هم‌عقیده نشد و... .

منبع: کتابراه

مردی به نام اوه...
ما را در سایت مردی به نام اوه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : hphossein بازدید : 55 تاريخ : پنجشنبه 11 آبان 1402 ساعت: 20:15